- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در عشق اعتبار منه صلح و جنگ را زیرا نشانه ی دگرست این خدنگ را
2 تا از خودی خود نبرندت برون تمام از دامن تو باز نگیرند چنگ را
3 هر گه که گشته باشی در ذات دوست محو دیگر حجاب تو نکند نام و ننگ را
4 چون نفس مطمئنه به مرکز قرار یافت زان پس چه اعتبار شتاب و درنگ را
5 زان خاصیت که در سکنات غزال هست هرگز به وقت حمله نباشد پلنگ را
6 روشن دلان به آینه محتاج نیستند زیرا کز ابتدا بزدودند زنگ را
7 فرهاد کی فریفته ی بی ستون شدی گر بر محک زدی دل شیرین و سنگ را
8 بی چاره جان نبرد ز شیرین عشق از آنک با نوش شهد تعبیه دارد شرنگ را
9 پهلو چگونه ساید با پیل عشق ، عقل کز نیل ، بی درنگ در آرد نهنگ را
10 گر زلف و روی دوست نبینی نزاریا از هم چگونه فرق کنی صلح و جنگ را