در سواد خط خوبان بسکه دل شبگیر از سعیدا غزل 254

در سواد خط خوبان بسکه دل شبگیر کرد

1 در سواد خط خوبان بسکه دل شبگیر کرد همچو صبح صادقم در این سیاحت پیر کرد

2 زلف خوبان بسکه در این گوشه واگردیده است جذبه را در خلوت ما عشق در زنجیر کرد

3 خواب دیدم زلف معشوقی به دست آورده ام هر که را گفتم پریشانی مرا تعبیر کرد

4 چون صبا با ناتوانی عقده ها واکرده ایم شیرچشمان را نگاه عجز ما نخجیر کرد

5 در خم زلفش ز بس دل بر سر دل کرده جا دلبری از دلبری آن شوخ را دلگیر کرد

6 تا کمان ابروش دیدیم و مژگان سیاه روبه‌رو ما را قضا با ناوک تقدیر کرد

7 می نماید صورت و معنی سعیدا هر چه هست تا به دل کلک خیالم نقش او تصویر کرد

عکس نوشته
کامنت
comment