- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در خرام آمد چو آن مشکین سلاسل بر زمین نقش پا در اضطراب افتاد چون دل بر زمین
2 بسکه از آهم غبارآلود شد روی هوا قطرهٔ باران فتد چون مهرهٔ گل بر زمین
3 درد برخیزد به جای گرد از جولانگهش بسکه گردیده است فرش راه او دل بر زمین
4 در خطر باشد مدام از رهزن ریگ روان کاروان نقش پا تا کرده منزل بر زمین
5 رونق زهد است می نوشی که بی حاصل بماند خاک خشک از فیض باران تا نشد گل بر زمین