در وصف جمال تو توان گفت که: از قاسم انوار غزل 676

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی

1 در وصف جمال تو توان گفت که: ماهی کس وصف جمال تو نداند بکماهی

2 ای عشق دل افروز، ندانم که چه چیزی؟ هم حشمت و جاه آمدی و پشت و پناهی

3 دلها همه حیران تو گشتند بیک بار با روی دل افروزی و با چشم سیاهی

4 مستیم ز روی تو، بهرحال که هستیم تو ساقی جانها شده در بزم الهی

5 رحمی بکن، ای دوست، بجان و دل عشاق عشاق سپاهند و تو سلطان سپاهی

6 در مجلس عشاق، که اعیان طریقند هر روز زند عشق، بنو نوبت شاهی

7 در مجلس مستان بتکلف نتوان بود در بیشه شیران نتوان شد برباهی

8 این راه بهستی نتوان رفت، یقینست از هستی خود دور، اگر رهرو راهی

9 با زاهد خودبین نکنم قصه عرفان قاسم ندهد سر الهی بملاهی

عکس نوشته
کامنت
comment