1 در هجر رخت دلم ملولست ز جان زین بیش مرا به جان شیرین مرسان
2 صبرم به غم روی تو امکان نبود دریاب مرا به وصلت ای جان و جهان
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 فدا کردم به غمهای تو جان را که دارد تازه غمهایت جهان را
2 از آن کردم فدا جان در ره عشق کز آن عاری نباشد رهروان را
1 نشست بار فراقی چو کوه بر دل ما به وصل خویش مگر حل کنی تو مشکل ما
2 به درد عشق رخت ای نگار سنگین دل بگو چه شد بجز از خون دیده حاصل ما
1 در سینه ی من مهر تو ای ماه تمامست دل را لب جان پرور تو غایت کامست
2 بی نرگس مست تو مرا کار خرابست بی زلف چو شام تو مرا روز چو شامست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به