- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در بوستان حسن بگفتم به سرو ناز پیش قدش تو بیش به بالای خود مناز
2 در قامتش نگه کن و انصاف خود بده کز قدّ اوست سرو چمن جمله سرفراز
3 آری چو دید عارض خورشید منظرت ماه دو هفته از غمت افتاد در گداز
4 یک روز یاد بنده نکردی ز راه لطف آخر ببین که چون گذرانم شب دراز
5 مانند شمع تا به دم صبح در لگن بنشسته تا رقیب سرم می برد به گاز
6 محراب ابرویت که مرا قبله ی دلست آیم به صبح و شام در آن قبله در نماز
7 گرچه نماز ما که پذیرد به صبح و شام ماییم معتکف به در پرده ی نیاز
8 آن سرو راستی که به عالم پناه ماست از ما چراست سایه ی رحمت گرفته باز
9 مسکین کبوتری چو دلم نیست در جهان افتاده از فراق تو در چنگ شاهباز