- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در گلشن ایام نسیمی ز وفا نیست در دیده افلاک نشانی ز حیا نیست
2 بر خوانچه این سبز فلک خود همه قرصی است و آن هم ز پی گرسنه چشمان چو ما نیست
3 آسایش و سیمرغ دو نام است که معنیش یا هست و در ادراک نمی آید و یا نیست
4 کمتر بود از یکنفس امید فراغت گر هست ترا حاصل بالله که مرا نیست
5 روی دل ازین شاهد بد مهر بگردان کانجا که جمالست نشانی ز وفا نیست
6 زین عالم خونخواره دلی خون ز تغابن دانم که کرا هست ندانم که کرا نیست؟
7 پایی و سری نیست به زیر فلک دون گر دست فلک همچو فلک بی سر و پا نیست
8 کس نوش نکردست ز خمخانه دوران یک جام صفا کاخر او درد جفا نیست