1 در غور فلک تعبیه ای ساخت چو ابر بر هر شخ و که به حمله بر تاخت چو ابر
2 در چنگ چو آتشی سرافراخت چو ابر هر کوه که بود پاک بگداخت چو ابر
1 ملک مسعود ابراهیم شاه است که بر شاهیش هر شاهی گواه است
2 نه چون عدلش جهان را دستگیر است نه چون قدرش فلک را پایگاه است
1 زلفین سیاه آن بت زیبا گشته است طراز روی چون دیبا
2 آن سرو که نیستش کسی همسر وان ماه که نیستش کسی همتا
1 دوش در روی گنبد خضرا مانده بود این دو چشم من عمدا
2 لون انفاس داشت پشت زمین رنگ زنگار داشت روی هوا