1 در دل همه در گره گشایی ست خدا با ما به سر لطف خدایی ست خدا
2 مفلس چو شدیم، رو به او می آریم معشوقه ی روز بینوایی ست خدا
1 ای ز مژگانت مرا چون خوشه در دل تیرها بر سرم چون برگ بید از غمزه ات شمشیرها
2 خفته در راه تو از عجز ای غزال شیرگیر دست بر بالای یکدیگر نهاده شیرها
1 آتش گل را اگر باشد شراری، خال اوست گر چراغ آیینه ای دارد، گل تمثال اوست
2 سرو را این جلوه و سامان رعنایی کجاست طوق قمری کی به حسن نغمه چون خلخال اوست
1 هر که از فرقه ی ما نیست، لئیم است اینجا کوی عشق است، که محتاج کریم است اینجا؟
2 محتسب را به مقیمان حرم دستی نیست می دلیرانه بنوشید، چه بیم است اینجا