- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به هر وادی که آبادی است آن وادی جفا دارد در آن صحرا که معموری نمی باشد صفا دارد
2 تهی چون شد ز خود نی زیر و بم را ساز می گردد نوای عیش و عشرت را در این جا بینوا دارد
3 تسلی، ناشکیبایی، جفا، پیمان شکستن، عهد بربستن چه گویم این جهان بی وفا با خود چها دارد
4 نه شادی دارد از بودن نه غم دارد ز نابودن که در شهر تعلق پادشاهی را گدا دارد
5 تنی لاغر نه بردارد ز فرش هیچ کس منت که از پهلوی خود با خویش، نقش بوریا دارد
6 ندیدم همچو دل کامل عیاری دوربین یاری که از هر جا چو می پرسم جوابی آشنا دارد
7 سعیدا طبع وحشی سایهٔ دیوارکی خواهد دل دیوانهٔ ما رم ز نقش بوریا دارد