در بزم پادشا نگر این از مسعود سعد سلمان غزل 13

مسعود سعد سلمان

آثار مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان

در بزم پادشا نگر این کاروبار گل

1 در بزم پادشا نگر این کاروبار گل وین باده بین شده به طرب دستیار گل

2 گل چند ماه منتظر بزم شاه بود وز بهر آن دراز کشید انتظار گل

3 دیدار گل شده ست همه اختیار خلق تا بزم شاه ساخت همه اختیار گل

4 گلبن ملونست چو دیبای هفت رنگ تا لعل سبز گشت شعار و دثار گل

5 تا با می کهن گل نو سازوار شد گل پیشوای می شد و می پیشکار گل

6 در بزم تو گل است در آمیخته به هم با هم نثار زر بود و هم نثار گل

7 خیزد گل از نشاط که پر زر ساده شد همچون کنار سایل خسرو کنار گل

8 فخر و شرف نبینی جز در شمار شاه لهو و طرب نبینی جز در شمار گل

9 شاها همه ز شادی بزم رفیع توست این سرخ رویی گل و این افتخار گل

10 از روزگار گل دل و جان شاد و خرمست یارب چه روزگارست این روزگار گل

عکس نوشته
کامنت
comment