1 در بادیهٔ وصال آن شهره نگار جانبازانند عاشقان رخ یار
2 مانندهٔ حلّاج انا الحق گویان و از هر کنجی هزار سر بر سرِ دار
1 صدری که چو بدر کرد عالم انور بگذشت وی از نُه فلک و هفت اختر
2 زین عالم شش جهت برآمد برتر از فضل خدا تاج لعمرک بر سر
1 ای دوست میان من و تو گرنه دُوی است پس این که گهی نالد و گه نازد کیست
2 ما را همه عمر در طلب باید بود گر من توم و تو من، طلب کاری چیست
1 مؤمن که به صدق ازو نرنجد چیزی در پیش دلش جز او نسنجد چیزی
2 حق بر عرش است و عرش دانی چه بود آن دل که درو جز او نگنجد چیزی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به