1 در بادیه ی عشق قدم محرم نیست آنجا که وجود است، عدم محرم نیست
2 تا دوست نگردی نشوی محرم دوست درنامه ی عاشقان قلم محرم نیست
1 اگر اینست غم عشق فزون خواهد شد اگر اینست دل غمزده خون خواهد شد
2 میکند زلف تو گر سلسله داری زینسان عقلها بر سر سودای جنون خواهد شد
1 صبح است و گشادند در دیر مغان را پیمانه نهادند بکف مغبچگان را
2 ساقی بده آن رطل گران تا برخ بخت ریزیم وزسر بازنهد خواب گران را