- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در بادیه هجر تو سرگشته چو گوییم ما شرح جفاهای تو ای دوست چه گوییم
2 بر باد صبا گرچه بدادی تو وفایم ساکن شده بر خاک درت بر سر کوییم
3 بر دل غم هجران توأم کوه گرانست بر روی چو خورشید تو آشفته چو موییم
4 دم بی تو نیارم زدن ای دیده و هردم از آب دو دیده به غمت روی بشوییم
5 گفتم که چو شانه مگرت دست ببوسم فریاد که در عشق تو چون سنگ و سبوییم
6 تا چند زنی تیغ جفا بر من مسکین آخر نه گیاهیم که هر لحظه بروییم
7 بر جان و جهان گر صد از این بیش کنی جور با مدّعیان شرح جفای تو نگوییم