- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در ازل، با تو مرا، شرط و قراری بودست با سر زلف تو نیزم، سرو کاری بودست
2 پیش از آن دم، که دمد، خط شب از عارض روی از سر زلف و رخت، لیل و نهاری بودست
3 بی کناری و میانی و لبی، پیوسته در میان من و تو، بوس و کناری بودست
4 در جهانی که نه گل بود و نه باغ و نه بهار از گل روی توام، باغ بهاری بودست
5 زین همه نقش مخالف، که برانگیختهاند شد یقینم که غرض، عرض نگاری بودست
6 بی گل روی تو در چشم من از باغ وجود هر چه آید، همه خاشاکی و خاری بودست
7 بر من این عمر، که در غفلت و وحشت بگذشت به دو چشم تو که خوابی و خماری بودست
8 ای دل، از ما ببریدی و نشستی در خاک مگر از رهگذر مات، غباری بودست
9 تن به غربت، بنهادی و نیامد، سلمان هیچ یادت که مرا یار و دیاری بودست