1 در فصل خزان برگ رزان ای ساقی شد کارگه رنگرزان ای ساقی
2 زان می که خوری دهم ازان ای ساقی تا نوشم از آن مزان مزان ای ساقی
1 ای ز رویت ماه را صدگونه تاب مه مگو باشد سخن در آفتاب
2 غیر در کویت عذابم می کند هیچکس نشنیده در جنت عذاب
1 باده صافست و خرابات صفایی دارد روم آن سو که عجب آب و هوایی دارد
2 جامه سرخ ببر کرد و دلیلست به خون زانکه از خون کسان رنگ قبایی دارد
1 می آینه گون صاف و قدح آینه فام است جز عکس رخ یار درو دان که حرام است
2 چو ساقی مهوش قدحت عشوهکنان داشت تقوی چه حکایت بود و زهد کدام است؟