- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پیش عذار تو، مه جمال ندارد پیش قدت، سرو اعتدال ندارد
2 هست دو تابنده رخ، چو مهر و چو ماهت مهر پی خط و مه جمال ندارد
3 شرم ز قتلم مکن، که کشتن عاشق هست گناهی، که انفعال ندارد
4 در شکن دام او، ز بیم رهایی رشک بمرغی برم، که بال ندارد
5 درد چه گویی، بآنکه درد ندارد؟! حال چه جویی، از آنکه حال ندارد؟!
6 آه که تا تشنه کام عشق نمیرد راه بسرچشمه ی وصال ندارد
7 غیر تو آذر که در خیال وصالی هیچ کس اندیشه ی محال ندارد!