1 در پیش گل وصال ما را بویی وز پس همه ساله عیب ما را جویی
2 هر چند رخ وفای ما را شویی کس نشنودا آنچه تو ما را گویی
1 گه وداع بت من مرا کنار گرفت بدان کنار دلم ساعتی قرار گرفت
2 وصال آن بت صورت همی نبست مرا بدان زمان که مرا تنگ در کنار گرفت
1 باد خزان روی به بستان نهاد کرد جهان باز دگرگون نهاد
2 شاخ خمیده چو کمان برکشید سر ما از کنج کمین برگشاد