-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برضا جوئی اغیار زدر راند مرا آن که میراند در آخر زچه رو خواند مرا
2 بسگان در او محرم و یکرنگ شدم از دو رنگی رقیبان زدرش راند مرا
3 تازه نخلی که رطب داشت تمنا دل از او از چه در کام زکین حنظل افشاند مرا
4 منم آن شیر کز افسون شدمش سر بکمند صید او کیست که از سلسله برهاند مرا
5 راند آشفته بصورت اگرم از در خویش تا قیامت بدرون داغ غمش ماند مرا
6 دل درویش بدست آر تو ایدست خدا از غرور ار صنمی خاطر رنجاند مرا
7 برو ای قیصر و بر مملکت خویش مناز که نهان پیر مغان دی سگ خود خواند مرا