- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در دیاری که دلم عاشقی آموخته بود خوی دل آب و هوایش سوخته بود
2 پرتو شمع برون رفت چو دود از روزن بسکه از جوش حیا چهره ات افروخته بود
3 رفت چون موج به سیلاب رگ ابر بهار زآنچه امشب مژه از بحر دل اندوخته بود
4 تا دم از عشق زدم رازدرونم گل کرد گویی از تار نفس زخم دلم دوخته بود