1 خدایگان شریعت امام روی زمین که شمع رای تو از آسمان لگن خواهد
2 اگر چه زحمت بسیار می دهم همه وقت زبان حال بهر حال عذر من خواهد
3 چه کم طمع بود آن شاعری که از ممدوح بهای جبّه و دستار خویشتن خواهد
1 باد نوروزی ره بستان گرفت دست عاشق دامن جانان گرفت
2 نو عروسان چمن را دست ابر پای تا سر در در و مرجان گرفت
1 خورشید غلام رای درخشندهٔ تست هر کوست خداوند هنر بندهٔ تست
2 جویای کمالند بجان اهل هنر و آنگاه بجان کمال جویندهٔ تست
1 خود ترا عادت دلداری نیست کار تو جز که دل آزاری نیست
2 چشم تو تا که چنین ریزد خون هیچ باکیش ز بیماری نیست