1 عجب دارم از آن زلف چلیپا که دارد صد هزاران دل در آن جا
2 بت فایز! مزن شانه بر آن زلف مکن ویرانه خود آن آشیانها
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 نه پر دارم که پروازم به کویت نه پا دارم گذار آرم به سویت
2 خدایا! چاره فایز همین است نشیند تا بمیرد ز آرزویت
1 ره عشق است باید زان حذر کرد به اول گام باید ترک سر کرد
2 نه راه هرکس است این راه، فایز خوشا آن شیردل کاو این سفر کرد
1 دلم از بس که دنبال تو گشته دل خونگشته پامال تو گشته
2 مگر در وقت مردن خون فایز ترشح کرده و خال تو گشته
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به