-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تنگ آمدم از وجود خود، تنگ ای مرگ، به سوی من کن آهنگ
2 بازم خر ازین غم فراوان فریاد رسم ازین دل تنگ
3 تا چند آخر امید یابیم؟ تا کی به امید بوی یا رنگ؟
4 کی بود که ز خود خلاص یابم فارغ گردم ز نام و از ننگ؟
5 افتادم در خلاب محنت افتان خیزان، چو لاشهٔ لنگ
6 گر بر در دوست راه جویم یک گام شود هزار فرسنگ
7 ور جانب خود کنم نگاهی در دیدهٔ من فتد دو صد سنگ
8 ور در ره راستی روم راست چون در نگرم، روم چو خرچنگ
9 ور زانکه به سوی گل برم دست آید همه زخم خار در چنگ
10 دارم گلهها، ولی نه از دوست از دشمن پر فسون و نیرنگ
11 با دوست مرا همیشه صلح است با خود بود، ار بود مرا جنگ
12 این جمله شکایت از عراقی است کو بر تن خود نگشت سرهنگ