-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من تشنه ترم ساقی حالی به من آور می تا توبه کنم باطل اکنون نکنم پس کی
2 گر صالح و گر فاسق بر فطرت خویشم من تو تخم نکو بفشان وز ما بستان ده وی
3 آن را که به خاک رز کردند عجین خاکش هرگز نکند توبه ور گفت کنم هی هی
4 مشنو سخن احمق بیهوده چه می گوید فطرت نشود دیگر توبه چه کند با وی
5 یک جرعه به هم بر زد مجنون سبک دل را شد مست و رقیبانش کردن برون از حی
6 خوردست خضر آبی کز خاصیت فعلش ترکیب وجود او هرگز نشود لاشی
7 عکس قدح مستان گر صبح دمی ناگه بر چشمه ی خضر افتد از شرم شود در خوی
8 ای یار ز من بشنو از دختر رز رمزی کو هست و نمیداند هم شیره ی جام کی
9 خاصیت آب خضر اینک بنگر بستان تا هست علی التعیین در چشمه ی جام می
10 در حوصله ی عاقل این رمز نمی گنجد عاقل نبرد بیرون از منزل ما این پی
11 این بار که بازآید با عقل بگو ای دل زنهار نیندازی بر کار نزاری فی