- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من تشنه ی آن چشمه که آبش همه خون است سرگرم سبویی که شرابش همه خون است
2 مستی که کند عیش ز پهلوی دل ما تنها نه شرابش، که کبابش همه خون است
3 ساقی بده آن جام که چون شهد محبت از لب چو فرورفت شرابش، همه خون است
4 در راه تو بر هر لب جویی که رسیدم چون جدول زخم دلم آبش همه خون است
5 بر اسب حنا بسته ز نخجیر فکندن صیاد مرا تا به رکابش همه خون است
6 چون موج، سلیم است در انداز کناری زین بحر که در جام حبابش همه خون است