- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تشنه ام ساقی بیاور کاس را بیش نشنو قول هر نسناس را
2 تو بگردان دور خود دور زمان گو بگردان بر سر ما آس را
3 بامدادان بر سر ما کن سبک سرگران بر لب کشیده کاس را
4 تا مگر جانی دهد دل مرده را یا مگر دفعی کند وسواس را
5 کس نیارد همچو ما در رزم عشق طاقت پیکان چون الماس را
6 پیش تیر ناوک چشمان مست حد خفتان کی بود قرطاس را
7 چون نمیآید به دستم یار جنس لاجرم بر هم زنم اجناس را
8 تا نباید منت منعم کشید زان سبب بگزیدهام افلاس را
9 میکند روشن نزاری عالمی چون برآرد از دوات انقاس را
10 مالکی باشد که از روی حسد معترض باشد مسیح انفاس را