- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا که طوطی شکر فشان گلشن قدس چو پیش بلبل نطق اوفتد پر اندازد
2 عروس این تتق سبز زرنگار ز شرم چو بکر فکر مرا دید زیور اندازد
3 فریب و ریو ز سودائیان بیمایه بدان رسید که سود و زیان بر اندازد
4 ولی مهابت ان افضل زمین و زمان که منشی فلکش زیر پا سر اندازد
5 غیاث دولت و ملت که بحر خاطر او گه تلاطم امواج گوهر اندازد
6 فلک شود همه تن آفتاب اگر رایش بلطف سایه بر این سبز منظر اندازد
7 چنان ببست زبانشان که پیش کس پس ازین که راست زهره که رمزی از آن در اندازد
8 همیشه تا دم باد خزان چو اهل کرم بروی خاک پر از شاخها زر اندازد
9 مباد حاسد جاهت جز آنچنان که ز جزع فراز صفحه زر گوهر تر اندازد