- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من که باشم که تمنای وصال تو کنم یا کیم تا که حدیث لب و خال تو کنم
2 کس به درگاه خیال تو نمییابد راه من چه بیهوده تمنای وصال تو کنم
3 گلهٔ عشق تو در پیش تو نتوانم کرد ساکتم تا که شبی پیش خیال تو کنم
4 از سر مردمیی گر تو کلاهی نهیم مردم چشم و سرم طرف دوال تو کنم
5 ور به چشم تو درآید سخنم تا بزیم در غزلها صفت چشم غزال تو کنم
6 شعر من سحر شد و شد به کمال از پی آن که همی وصف جمالت به کمال تو کنم
7 چشم تو سحر حلالست و حرامست مرا شاعری هرچه نه بر سحر حلال تو کنم