- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من آن نیم که زبان را به هرزه آلایم به مدح و ذم خسان نوک خامه فرسایم
2 حدیث سفله خزف، عقد گوهر است سخن زهی سفه که من این را به آن بیارایم
3 به ژاژ خاییم از دست رفت مایه عمر کنون ز حسرت آن پشت دست می خایم
4 ز شعر شعر کزین پیش بافتم امروز جز آب دیده و خون جگر نپالایم
5 فضای ملک سخن گر چه قاف تا قاف است ز فکر قافیه هر لحظه تنگ می آیم
6 سخن چو باد و من از فاعلات و مفعولات ذراع کرده شب و روز بادپیمایم
7 سحر به ناطقه گفتم که ای به رغم حسود به کارگاه سخن گشته کارفرمایم
8 کشم ز طبع سخن سنج رنج رخصت ده که سر به جیب خموشی کشم بیاسایم
9 جواب داد که جامی تو گنج اسراری روا مدار کزین گنج قفل نگشایم