-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 منم آن گدا که باشد سر کوی او پناهم لقبم شه گدایان که گدای پادشاهم
2 شده راست کار بختم ز فلک که کرده مایل به سجود سربلندی ز بتان کج کلاهم
3 لب خواهشم مجنبان که تمام آرزویم به تو در طمع نیفتم ز تو هم تو را نخواهم
4 فلک از برای جورم همه عمر داشت زنده چه شد ارتو نیز داری قدری دگر نگاهم
5 به غضب نگاه کردی و دگر نگه نکردی نگهی دگر خدا را که خراب آن نگاهم
6 ز سیاست تو گشتم به گناه اگرچه قایل به طریق مجرمانم نکشی که بیگناهم
7 شه محتشم کش من چو کمان رنجشم را به ستیزه سخت کردی حذر از خدنگ آهم