مانده بر دست این دل صد از آشفتهٔ شیرازی غزل 687

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

مانده بر دست این دل صد پاره‌ام

1 مانده بر دست این دل صد پاره‌ام دوستان از دست رفته چاره‌ام

2 تا که دارم این دل خونین به دست هست با من دلبر خونخواره‌ام

3 کار سازم خلق را از یمن عشق تا نگویی عاجز و بیکاره‌ام

4 چاره کار جهانم در دمست گرچه خود در کار خود بیچاره‌ام

5 در بر دل دلبر و دل در طلب من عبث در شهرها آواره‌ام

6 سنگ‌ها خوردم ز دوران تاکنون لعل می‌بخشد ز سنگ خاره‌ام

7 عاشق و رند و نظرباز و خراب شیخ گو زین بیش گو درباره‌ام

8 جوشن از مهر علی دارم برزم نیست بیم از توپ و از خمپاره‌ام

9 گو به دنیا حرز ما نام علی‌ست کی فریبد شاهد مکّاره‌ام

10 ذره‌ام اما ز فر شاه طوس مهر و مه آید پی نظاره‌ام

عکس نوشته
کامنت
comment