1 اشکم که زمین از نم او آغشتست دریست غواص فراوان گشتست
2 پیوسته چنانکه گویی اندر شستست ریزان گویی ز رشته بیرون گشتست
1 بخاست از دل و از دیده من آتش و آب که دید سوخته و غرقه جز من اینت عجاب
2 از آتش دل و از آب دیده در دل و چشم همی نیاید فکرت همی نگنجد خواب
1 کفایت را ستوده اختیار است شهامت را گزیده افتخار است
2 عمید ملک منصور سعید آنک محلش نور چشم کارزار است
1 هر چه اقبال بیندیشید آمد همه راست جان بدخواهان از هیبت و از هول بکاست
2 موکب طاهری آواز برآورد بلند هر سویی از ظفر و نصرت لبیک بخاست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به