1 منم که بهر دل اسباب داغ میدزدم نسیم گلشن غم در دماغ میدزدم
2 دمی که بر نفس اهل درد میجوشم هزار شعله زدود چراغ میدزدم
3 زبهر آنکه چکانم بکام تشنه لبان بآستین نمک و خون داغ میدزدم
4 دگر بوادی ایمن رسم و گرنه که من زگرد بادیه کحل سراغ میدزدم
5 زنم بفصل خزان عرفی از چمن بی فیض ترانه ز نواهای زاغ میدزدم
دیدگاهها **