- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من که از دور چرخ ممتخم وز اسیران گردش ز منم
2 همچون صبح ار برآورم نفسی آتش اندر همه جهان فکنم
3 نه شکیبایی خموش شدن نه دلیری و برگ دم زدنم
4 حاصلی نیست از وجود دخودم زان ملول از وجود خویشتنم
5 همچو لاله ز سوز دل بدرم ور ز خارا کنند پیرهنم
6 داده یی شرح جورهای فلک بس شگفت آید از تو این سخنم
7 مگر از اتّحاد مفرط ما بتوظن برد آسمان که منم
8 با تو گفتم شکایتی گویم بستدی آن حکایت از دهنم
9 چون تو با کاروبار این گویی من چه ناموس خویشتن شکنم