- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 منم چو صبح ز شوق تو جامه شق کرده ز مهر عارض تو اشک چون شفق کرده
2 ز لطف خویش به هر جا گشاده گل ورقی به خط سبز رخت نسخ آن ورق کرده
3 به صحن باغ گذر کانچه داشت غنچه گره گل از برای نثار تو بر طبق کرده
4 نشسته بر رخ گل شبنم است یا ز نسیم شنیده نکهت تو وز حیا عرق کرده
5 گل از چه خلعت خوبی به تازگی پوشید به چشم خلق جمال تواش خلق کرده
6 ز هستیم رمقی مانده است کی باشد هجوم عشق تو تاراج آن رمق کرده
7 حدیث عشق ز جامی شنو که شام و سحر به کنج مدرسه تحقیق این سبق کرده