-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تا بسر شوری از آن زلف پریشان دارم نه سر کفر و نه اندیشهٔ ایمان دارم
2 پرده بردار که تا بر همه روشن گردد کز چه رو مذهب خورشید پرستان دارم
3 پیرم از رشک و شد آمیخته با جان غم یار یوسف و گرگ به یک چاه به زندان دارم
4 با خیال رخت آسودهام از محنت هجر همره نوح، چه اندیشه ز طوفان دارم
5 ای رضی روزی کافر نشود امنی کو این خجالت که من از گبر و مسلمان دارم