1 دوشم که ز داغ دوریت جان میسوخت جان در تنم از آتش هجران میسوخت
2 آن تاب و تبم بود که در دیر و حرم بر من دل کافر و مسلمان میسوخت
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 عنان دل بکف کودکی بود ما را که میکشد ز ستم مرغ رشته بر پارا
2 دل مرا ز دل تست سنگدل یارا شکایتی که نباشد ز سنگ مینا را
1 دلی سرگرم شوق از جلوه مستانهای دارم ز شمع قامتی آتش بجان پروانهای دارم
2 خرابآباد عالم را منم آن جعد سرگشته که هر روز آشیان در گوشه ویرانهای دارم
1 برجا دل و او مقابل ما گرد سر طاقت دل ما
2 حسرت بر اوست آنچه کشتیم گو برق بسوز حاصل ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **