-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چندان به سر کوی خرابات خرابم کاسوده ز اندیشهٔ فردای حسابم
2 گر کار تو فضل است چه پر وا ز گناهم ور شغل تو عدل است چه حاصل ز ثوابم
3 افسانه دوزخ همه باد است به گوشم تا ز آتش هجران تو در عین عذابم
4 آه سحر و اشک شبم شاهد حال است کز عشق رخ و زلف تو در آتش و آبم
5 نخجیر نمودم همه شیران جهان را تا آهوی چشمت سگ خود کرده خطابم
6 سر سلسله اهل جنون کرد مرا عشق تا برده ز دل سلسلهٔ موی تو تابم
7 گر چشم سیه مست تو تحریک نمیکرد آب مژه بیدار نمیساخت ز خوابم
8 زان پیش که دوران شکند کشتی عمرم ساقی فکند کاش به دریای شرابم
9 بر منظر ساقی نظر از شرم نکردم تا جام شراب آمد و برداشت حجابم
10 گفتم که به شب چشمهٔ خورشید توان دید گفت ار بگشایند شبی بند نقابم
11 از تنگی دل هر چه زدم داد فروغی شکردهنان هیچ ندادند جوابم