- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نشسته ام مترصّد که یار باز آید قرارداد مگر به قرار بازآید
2 چو حلقۀ کمرش در میان کنم دستی گر به وعدۀ بوس و کنار باز آید
3 مگر موافقِ بختم شود چو اخترِ سعد خلافِ قاعدۀ روزگار بازآید
4 رقیب مانع او شد ولی مگر هم زود چو بگذرد دیِ هجران بهار باز آید
5 اگرچه دیر شد از رفتنش ولی دارم امّیدِ آن که پس از انتظار باز آید
6 یکی چو با شۀ حسنش شکارگر نبود اگر به جکسۀ بختم هزار بازآید
7 بگو به یارِ سفر کرده ای صبا زنهار به خونِ ما نخورد زینهار بازآید
8 هنوز بر پیِ دل می روم ز بی کاری بدان امید که روزی به کار باز آید
9 رباب وار کشم گوش مالِ دعدِ فراق مگر به چنگِ نزاریِ زار بازآید
10 دلی پر از گله دارم ز دوستانِ دو روی تهی کنم اگرم رازدار بازآید