1
منم با درد همزانو نشسته
ز ملک عافیت یکسو نشسته
2
کجا رفت آنکه میگفتیم شبها
غم دل با تو رو در رو نشسته؟
3
درون دل خیال قامتت، راست
مرا تیری است در پهلو نشسته
4
منم پیوسته در سودای زلفت
ز غم سر بر سر زانو نشسته
5
مرا گفتی: بر این در کیست شاهی
غباری بر سر این کو نشسته