به دو چشم یار اسیرم از امیرعلیشیر نوایی غزل 231

امیرعلیشیر نوایی

آثار امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

به دو چشم یار اسیرم که همی زنند تیرم

1 به دو چشم یار اسیرم که همی زنند تیرم به من غریب رحمی که به کافران اسیرم

2 چو بکوی و قد او شیفته ام اگر چه واعظ دهدم ز روضه و حور فسانه کی پذیرم

3 اجلم رقیب و عمرم شده آن لب روان بخش نه از آن بود گریزم نه ازین بود گریزم

4 من از آرزوی آن تیغ هلاک و او کشد غیر بکشید جای آنست ز غیرت ار نمیرم

5 به من از تو جور ناید به کجا رسد وصالت که ترا جناب عالی من زار بس حقیرم

6 چو به میهمانم آیی کشم آه و نیم جانی که جزین متاع نبود ز قلیل و از کثیرم

7 پی یک نظر به کوی تو درآمدم چو فانی نظری نهفته گه گه تو ز حال وامگیرم

عکس نوشته
کامنت
comment