1 دارم ز جدایی غزالی که مپرس در جان و دل اندوه و ملالی که مپرس
2 گوئی چه بود درد تو دردی که مگوی پرسی چه بود حال تو حالی که مپرس
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 غم عشق نکویان چون کند در سینهای منزل گدازد جسم و گرید چشم و نالد جان و سوزد دل
2 دل محمل نشین مشکل درون محمل آساید هزاران خسته جان افشان و خیزان از پی محمل
1 شستم ز میدر پای خم، دامن ز هر آلودگی دامن نشوید کس چرا، زابی بدین پالودگی
2 میگفت واعظ با کسان، دارد می و شاهد زیان از هیچکس نشنیدهام حرفی بدین بیهودگی
1 به حریم خلوت خود شبی چه شود نهفته بخوانیم به کنار من بنشینی و به کنار خود بنشانیم
2 من اگر چه پیرم و ناتوان تو ز آستان خودت مران که گذشته در غمت ای جوان همه روزگار جوانیم
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **