- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من که از وصل تو ای دوست جدا می باشم سال و مه منتظر وصل شما می باشم
2 درد عشق تو مرا کشت دوا کن جانا کاندر این درد به امید دوا می باشم
3 صبحدم باد صبا چون ز تو آرد پیغام همه شب منتظر باد صبا می باشم
4 به تمنای وصال تو که بابم روزی اندر غم و هجران و بلا می باشم
5 جان همی گفت که از دست غمت ای دلبر اندر این مجلس تن بی سرو پا می باشم
6 را رهان زودم از این غمکده دیده کمال کاندر این غمکده بی برگ و نوا می باشم