از نهانخانه وصل تو جدا افتادم از جامی غزل 365

از نهانخانه وصل تو جدا افتادم

1 از نهانخانه وصل تو جدا افتادم بین کجا بودم ازین پیش و کجا افتادم

2 جانم از سطوت بی چونی تو بی چون بود دور ماندم ز تو در چون و چرا افتادم

3 اصل هر نغمه که باشد نفس رحمت توست من ازان نغمه اصلی چو صدا افتادم

4 داشتم با تو فراغت ز بلی و ز بلا یک بلی گفتم ودر دام بلا افتادم

5 بودم از هستی خود تیره دل و تشنه جگر روی تو دیدم و در بحر صفا افتادم

6 نیست جایی ز تو خالی به تمنای تو بود که درین هاویه حرص و هوا افتادم

7 جامی از جام می عشق توام ای ساقی دست من گیر به جامی که ز پا افتادم

عکس نوشته
کامنت
comment