- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دارم بتی که کار نظر نیست دیدنش رم یاد می دهد به غزال آرمیدنش
2 داغم از آن که گوش چرا می کند به غیر غم نیست از نصیحت من ناشنیدنش
3 دارم مهی که شرح جفایش چسان کنم نادیدنش عذاب و بلایی است دیدنش
4 هر آب را چو چشمهٔ حیوان کند ز لطف عریان چو آفتاب و چو ماهی تپیدنش
5 دیروز داغ گشت سعیدا ز بسملی بر خاک اوفتادن و در خون تپیدنش