- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هستم بجستجوی تو پوینده کو بکو باشد که با توأم فتد از دست روبرو
2 عشقت درید پیرهن صبر من چنانک نتوان بدست عقل توان کردنش رفو
3 گر بگذری بشهر ز غوغای عاشقان سیلاب خون روان شود اندر چهار سو
4 من از تو دور و با تو رقیبست همنشین هست این ز روزگار که بادا برو تفو
5 ز آبحیات خضر خطت بهره میبرد من جان همی دهم چو سکندر در آرزو
6 گفتم تنم فدای میان تو گشت گفت دیریست تا بدیده ام اینکار مو بمو
7 ایزد گناه ابن یمین را جو عذر او روشن ز روی تست کند بیگمان عفو