- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 غمی دارم که وا گفتن نشاید مرا زان غم به شب خفتن نشاید
2 غم دُردانه ای دارم که نامش به الماس قلم سفتن نشاید
3 غباری کز سرکوی تو دارم زلوح چهره ام رفتن نشاید
4 زگریه سوز دل ننشسته کآتش به آب دیده بنهفتن نشاید
5 نصیحت می کند ابن حسامم ولیک از دل پذیرفتن نشاید