- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 قرار برد ز دل زلف بیقرار توام نظر به حال جهان کن که بیقرار توام
2 ز تشنگی به لب آمد عزیز جان چه کنم که در فراق لب لعل آبدار توام
3 اگر چو سرو روان سر کشی ز ما چه عجب از آن که در ره عشق تو خاکسار توام
4 ز جور دشمنم ای دوست جان رسید به لب به غور من برس ای جان چو دوستدار توام
5 هزار بنده بود بهتر از منت لیکن تویی چو گل به گلستان و من هزار توام
6 شبی به روی تو تشبیه کردهام مه را خجالتیم از آن هست و شرمسار توام
7 ز بادهٔ لب لعل تو بودهام سرمست گذشت عمر و هنوز آنکه در خمار توام