شور از آن لعل پرشکر دارم از آشفتهٔ شیرازی غزل 684

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

شور از آن لعل پرشکر دارم

1 شور از آن لعل پرشکر دارم نمکی تازه بر جگر دارم

2 چهره اش بر فراز قامت گفت ماه بر شاه نیشکرم دارم

3 سرو قدش بلب اشارت کرد که چه شیرین رطب ثمر دارم

4 گفت خطش که طرقه تعویذی از پی بستن نظر دارم

5 کو ه عشقش بجلوه آمد و گفت من بسی طور در کمر دارم

6 شش جهت بسته اند طراران از کدامین ره گذر دارم

7 جوشن از حب مرتضی کردم ورنه زینان بسی حذر دارم

8 گفتی آشفته کی پریشانشد من آشفته کی خبر دارم

9 تا مگر از دری نماید روی دل دیوانه در بدر دارم

عکس نوشته
کامنت
comment