-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یکدم که دست داده و با هم نشستهایم گوئی بهم بحلقهٔ ماتم نشستهایم
2 از رستخیز فتنهٔ طوفان نه غرقهایم ما را ببین چگونه مسلم نشستهایم
3 هرگز نکردهایم توکل به ناخدا کشتی بجا گذاشته بیغم نشستهایم
4 عالم چنین فراخ چه دلتنگ ماندهایم صحرا چنین گشاده چه در هم نشستهایم
5 دایم بیاد روی تو چون گل شکفتهایم پیوسته در خیال تو خرم نشستهایم
6 برقع چه احتیاج که از حسرت جمال بیهم نشستهایم، چو با هم نشستهایم
7 ما و رضی که خون هم از رشک میخوریم بیاختیار پیش تو با هم نشستهایم